ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
این روزها باید پیامبری باشم در اعماق به ظاهر آرام ولی پر تلاطم یک اقیانوس؛ در شکم یک ماهی بزرگ. آنقدر می شود تحمل کرد تا روزی ماهی به ستوه آید و برای خودکشی به ساحل برسد.
رسالتم فهمیدن چارچوب ها و قواعد و جبر است. قدر داشته ها را دانستن است. تنهایی ست.
زهراسادات را می خواستند ببرند حمام، گفت: "حموم ندارم!"
گفتم چقد جالب! از همان موقع هی می گویم سربازی ندارم! سربازی ندارم!
*از بیژن الهی