تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

از من


اگر بایستم
قلبم
اگر بروم
جان
باشم ملالم و
نباشم یاد
داد ای داد

نظرات 8 + ارسال نظر

نه پای رفتنم اکنون نه بال پرواز است از این چه سود که بر من در قفس باز است

نه رفتنم پاست
نه پروازم بال

هانیه مزاری 1391/06/05 ساعت 23:03

دو راه مانده برایم که اختیار کنم
دو راه؛ در بروم یا که نه! فرار کنم
...

شعر است که می چکد خودکار شما...
درود!
با یک بیت به روزم...

رضوان 1391/06/06 ساعت 00:02

حالم از تملق گویی بهم میخوره ولی بابت این نوشته ت واقعن باید ازت ممنون بود.
و استفاده شد !

ز یــــــ 1391/06/06 ساعت 15:40

چون آتشـــ
روشن می‌داری
زنده نگه می‌داری
و می‌سوزانی!!

ز یــ ـ ـ 1391/06/06 ساعت 15:42

عجب منافاتی!!..

«ملالم» چقدر خوب نشسته کنار «باشم»

زی فکر ‌کرد اگر ملال نبود چه واژه‌ای باشد؟! جز همین ملال..

خیلی خوبه خیلی خوشکله..
تملق نیس! خوب مینویسی دیگه..

فدات... خوشگل می بینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد