سلام به دوست خوبم... آخی باید برید خدمت؟ براتون آرزوی موفقیت میکنم....میفهمم چون روزهای خدمت رفتن 2تا داداشم یادمه.... مخصوصا داداش دوم که عجیب و عجیب به هم وابسته ایم....و سربازی رفتن اون ....برای آموزشی ....عجب شیر بود! و چقدر سخت بود دوریش...و چقدر روزها سخت میگذشت براش..... پس درکتون میکنم ولی آرزو میکنم روزها براتون به آسونی و پرباری بگذرن... و به زودی برگردین که دوستان منتظرن.... موفق باشید دوست خوبم براتون آرزوی خیر میکنم
میگم عجب شیر هم بد نیست...خوش میگذره!
اتفاقا امروز داشتم فک می کردم شانس که نداریم میفتیم عجب شیر! واقعا هم خوش می گذره ها...
من هم هی می گم سربازی نداری داداش جان
فدات داداش... کیه که حرف ما مریضا رو بخونه...
چرا کسی دستشو رو دلت نمیذاره؟!
سلام به دوست خوبم...
آخی باید برید خدمت؟
براتون آرزوی موفقیت میکنم....میفهمم چون روزهای خدمت رفتن 2تا داداشم یادمه....
مخصوصا داداش دوم که عجیب و عجیب به هم وابسته ایم....و سربازی رفتن اون ....برای آموزشی ....عجب شیر بود! و چقدر سخت بود دوریش...و چقدر روزها سخت میگذشت براش.....
پس درکتون میکنم
ولی آرزو میکنم روزها براتون به آسونی و پرباری بگذرن...
و به زودی برگردین که دوستان منتظرن....
موفق باشید دوست خوبم
براتون آرزوی خیر میکنم
حیف.. اون حرف مخصوصِ زهرا سادات رو «حموم ندارم» نداره...
اینم دنیاییه واسه خودش
اتفاق افتادن دوستان اتفاقی به قول سهراب بخشی از ماجراشه
سلام بی سرباز
چگونه ای؟
فکرکردم سربازی رو...نکردی؟!..کردی؟!..می کنی؟!..
نمی کنی؟! هوار ازدست این کردن های نکردنی.
ســــلامــــــــــــــ
بچه ها...
جا پا خالی ...
سلام می سم ...برو قبلنا آش خوری بود شرط می بندم بری واسه خودت یه هنگ دست و پا میکنی ها
سرباز وطن...
می سم جان نیستی ها! یه هو دلمون تنگ رفت
نامت را حک کردند روی لباس؟..
آره
«منتظر نشسته در کافه و
نمی داند
در خیابانها
حکومت نظامی ست»
آن وظیفهی ملی و میهنی..
مرثیهای برای کفشهای پارچهای رنگی میسم!!