تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

دایی تر


خواهرزاده دارتر شدم. دایی تر. حالا دو تا شدند. این پسرک هم مثل خواهرش به دنیا آمد. کمی زودتر از موعد و بیست یک خرداد. زهراسادات بیست خرداد به دنیا آمد. حس شیرینی مضاعف تر خانه. حس باباجون تر شدن پدرم، مامان جون تر شدن مادر و خاله تر شدن خواهرها و دایی تر شدن خودم.

ای بابا!


ای حرفهای نگفته ی من به تو. ای حرفهای نگفته ی تو به من. ای حقیقت خستگی، تلاش نان. ای ساعت بعد از ظهر؛ استکان چایِ خسته ی پریشان توی نعلبکی. ای برج نشین اجاره بر ماه.
سوگند می خورم به نامت که پاک بی صدا که تنها که بی شهوت زیستن زیسته ای.
سوگند به تمام پول های توجیبی. به اجازه ی بازی. به پارک.
به همه ی کتابهایی که از قفسه ها جمع کردی و توی کارتن ها به خاک سپردی تا نان و اجاره بیاوری.
تو دوستت دارم ترین نگفته ی منی ای پدر! ای بابا! بابای طفلکی.