ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
"پنج آواز برای ذوالجناح"
به مادرم
مرگ ِ آبی زده
این سمند
دل
دلِ بی تابش قبه ی دق
هزار بار خار
چگونه توانستنِ این میل را
نثار
- تکاور شل
پران سم بر غبار
فراز آمده با ستاره هاش
و صد برهه از تن
آویخته به خاک
پس اینک
تکاور صرع
برای برهه ای که در میدان
دل تپنده ی من
2
گرامی تر
بر آن نوند سبک
تلخ بر زبان نمی رانم
به خطابش می خوانم
چندانکه از پرده باز افتد
لاشه ی بی مرگش
سیاه – دو چندان بر گونه هاش
سمِ ابلق
چرمه ی بخرد
- پس بپر از ماهیچه هات و
بنشین در باد
گرامی تر
باز آمده از گور
بی سوار شهیدش
بپاشد خون بر ماه
3
شیهه در چادر
خداش در حنجره افکند
و لرزه بر نطفه ی آدمیان
درد می آید
از ریشه تا به ساق
و سبک بر چهار کوبه ی نعل
کُمیت از درد بر می آید
-چیست این سوره ی سوسوزن
والعصر !
خون کرشمه ی کافرانه و
درد
سایه ساری ویرانه می تهد بر جای
دگر تیر باید
موی این دیزه را و
خون بر پستان
تاش
مرگِ شهید را دریابد
حیران بر راه و
پیچان بر یال بلندش
ذوالجنا مبارک می شود
4
گلوش از هزاره ی خاکستر
اسطوره ی خون و گل
و هزار مشعلِ یاقوت
بر دهان افعی هاش
نعلِ این باره ی جرقه زن
غمنامه ی حسینِ باد – برد
ولگام بر دندان آبدیده اش
می ترکد
چه می تواند اسب
شیهه اگر نکشد
چه می گوید
وقتی که شیهه می کشد اسب
- ذوالجناح !
خونست این نه دریاچه
دوسش نداشتم
انگار یه سری کلمه رو چسبوندن به هم!!
چی بهش میگن؟ دادائیسم؟!
مطمئنن که این چیزی که شما گفتید نیست... یعنی ربطی به دادا و اینا نداره اصلن... به هر حال هر کی یه سلیقه ای داره.. ممنون از صراحت نظرتون
سلام امروز 9/9/91 یعنی تولدتون مبارک
ممنون خانم سعادتمند... واقعا ممنونم...
فوت می کنم به خودم به این روزهای گذشته/موهایم را با نور ماه رنگ می زنم/شبی گریز میزنم /فوت می کنم به خودم
می سم تولدت مبارک
یکی بیاد و منو خاموش کنه...
ممنون از محبتتون
سلام عزیزجان
مبارک باشه تولدت.
ممتد باش...
سلام مصطفی جان... ممنون که یه یادم بودی... لطف داری...
salam tavallodet ba takhir mobarak
سلام ... با تاخیر ممنونم
شعر به_ نظر این کمترین !_خیلی سعی کرده یه تصویر بدیع بسازه اما تقریب ناکام بوده...
همیشه به این فکر میکنم اگه تو اون روز امکانش بود حضرت زینب سیگار بکشه صبرش جهانشمول تر از این حرفا میشد
اینو جذی میگم بخدا
ممنون از نظرتون.... اگرچه من مخالفم با حرفتون و دلایلی دارم ولی کاملا محترمه نظرتون...
اینم یه حرفیه...
کاش بگید یکی دوتا از دلایلتونو!
دوست دارم اگه این شعر حرفی برای گفتن داره بدونم..
البته اینکار حوصله میخواد که نمیدونم دارید یا نه
مفصله و من از صبح کله ی سحر تا ده شب گیرم و ذهنم آزاد نیست بعدشم نیست واقعا به همین خاطر توانشو ندارم ... اما شاید وقتی دست داد تا گپی در این مورد هم داشته باشیم... اونوقت حتمن میشه کلن در مورد این جریان شعر که آزادی ور و دیگری ها هستن و این شعر حرف زد...
آهان! باشه مرسی خوشحال میشم
عبارت در این معانی اشارت است به معانی متفاوت. نکره بوَد؛ و آن نکره در حقِّ کسی بوَد که ذوقش نبوَد. و از این دو اصل شکافد: یکی اشارت عبارت و یکی عبارت اشارت. و بدلِ حروف حدود السیف بوَد، اما جز به بصیرت باطن نتوان دید. و اگر در جمله ی این فصول چیزی رود که آن مفهوم نگردد، از این معانی بود. والله اعلم. «احمد غزالی
به عقیده ی من این شعر شاهکار است. نه تنها به عنوان یک شعر عاشورایی که یکی از نقطه های درخشان شعر مدرن ماست. هر چند از سال 50 که چاپ شده همچنان گم و ناشناخته مانده. میثم جان ممنون که این شعر را اینجا گذاشتی
مرسی مهدی ... من خواندن این شعر و خیلی شعرهای خوب ناشناخته رو مدیون توام...
متاسفانه سلیقه ی عام شعر امروز رو سوی دگر دارد ولی این چیزی از ارزش این شعرها کم نخواهد کرد که چه بسا بیفزاید به اهمیت این خوب تر ها..
زی این شعر را بارها خواند؛ شعر رمزآلود عاشورایی، شعری که دانش عاشورایی میخواهد و زی بی سواد..
بعضی بندها را فهمید؛ تصاویر نابی دارد این شعر و واژهها، بینهایت درست نشسته اند؛ این چیزی است که زی میفهمد!
مثل شنیدن آواز بود خواندن این شعر..
چقدر زیبا بود این..
گرامی تر
باز آمده از گور
بی سوار شهیدش
بپاشد خون بر ماه
آره
من رو که بدجور درگیر کرد...