هیچ چیز نجاتمان نداد نه پماد سوختگی نه چسب زخم نه کمر بند ایمنی نه دستگاه شک نه خانه های ضد زلزله _ مطمئن؟ _نه هر روز ذخیره می شدیم برای مبادا همه از خاک بودیم زمین گرسنه ولی زودتر هضممان می کرد باز گشتمان به او بود
اینها را باید در مکاشفات بیاوری می سم جان ممنون تلخی های زیبات دراز مدت و سکرآور باد
فدای تو مهدی عزیز... راستش این ها حالی به من نمی دهند آنچنان که باید... لا اقل شهودی چیزی... دلم از خود این روزها بدحور گرفته... من بندی آن دانش عطاری توام که می دانی!
خانه حسین منزوی با خاک یکسان شد
واقعا؟!
از زمین متنفرم . از زمان متنفرم . از خدا...کاش "اگر جای خدا بودم"ِ اِبی رو خدا هم شنیده باشه...
من برعکس شما از این موزیک ساده انگارانه ی سطحی بدم می آد.
چه باید گفت؟
خدا به همه ی بازماندگان صبر بده و روح جان باختگان شاد و غرق نور...
خیلی دردناکه...
صبوری طرف خاکی بر سرم کرد...
اینها را باید در مکاشفات بیاوری می سم جان
ممنون
تلخی های زیبات دراز مدت و سکرآور باد
فدای تو مهدی عزیز...
راستش این ها حالی به من نمی دهند آنچنان که باید... لا اقل شهودی چیزی... دلم از خود این روزها بدحور گرفته...
من بندی آن دانش عطاری توام که می دانی!
چه زخم هاست بر تن خاک
ی دست مهربون می خواد دست بکشه رو پوست زمین ..
سلام
این شعر عالی بود.مخصوصا بند اول را خیلی دوست داشتم
آفرین!
خواهش می کنم ممنون
نظر لطف شماست
هضم زمین شدیم... کج! مثل آوار...
سلام
منم پنج سطر اولش رو بیشتر دوست داشتم.
ممتد باشی عزیزجان...
سلام ممنون...
این شعر حرف مرگه نه حرف فقط زلزله.... ممنون
خدا بیامرزه نفس مطمئنه رو..
خوب بود می سم.
حس زلزله دوباره در تو موج می زنه که شاعر ترت کنه
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه...
حس مرگ...
عیدفطر مبارک.
ممنون همچنین... عید شما هم مبارک
واقعا هیچ چیزاز مرگ نجاتمان نداد
زیبا بود
ممنون ...
سلام می سم واقعا قشنگ بود..بی تعارف دردی عمیقی در جای جای بوست
خیلی عالی موضوعاتو بیان میکنی....آفرین خیلی خوب وبی
نقص....
هر روز ذخیره می شدیم
برای مبادا ...
مرسی برای سرودنش
خواهش می کنم