تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

ارجعی الی...


هیچ چیز نجاتمان نداد
نه پماد سوختگی
نه چسب زخم
نه کمر بند ایمنی
نه دستگاه شک
نه خانه های ضد زلزله
_ مطمئن؟
_نه
هر روز ذخیره می شدیم
برای مبادا
همه از خاک بودیم
زمین گرسنه ولی زودتر هضممان می کرد
باز گشتمان به او بود
 

نظرات 13 + ارسال نظر
ا 1391/05/26 ساعت 16:29

خانه حسین منزوی با خاک یکسان شد

واقعا؟!

از زمین متنفرم . از زمان متنفرم . از خدا...کاش "اگر جای خدا بودم"ِ اِبی رو خدا هم شنیده باشه...

من برعکس شما از این موزیک ساده انگارانه ی سطحی بدم می آد.


چه باید گفت؟
خدا به همه ی بازماندگان صبر بده و روح جان باختگان شاد و غرق نور...
خیلی دردناکه...

صبوری طرف خاکی بر سرم کرد...

مهدی 1391/05/28 ساعت 02:45

اینها را باید در مکاشفات بیاوری می سم جان
ممنون
تلخی های زیبات دراز مدت و سکرآور باد

فدای تو مهدی عزیز...
راستش این ها حالی به من نمی دهند آنچنان که باید... لا اقل شهودی چیزی... دلم از خود این روزها بدحور گرفته...
من بندی آن دانش عطاری توام که می دانی!

نرگس ها... 1391/05/28 ساعت 10:49

چه زخم هاست بر تن خاک
ی دست مهربون می خواد دست بکشه رو پوست زمین ..

شیرین خسروی 1391/05/29 ساعت 00:01

سلام
این شعر عالی بود.مخصوصا بند اول را خیلی دوست داشتم
آفرین!

خواهش می کنم ممنون
نظر لطف شماست

هضم زمین شدیم... کج! مثل آوار...

سلام
منم پنج سطر اولش رو بیشتر دوست داشتم.

ممتد باشی عزیزجان...

سلام ممنون...
این شعر حرف مرگه نه حرف فقط زلزله.... ممنون

خدا بیامرزه نفس مطمئنه رو..
خوب بود می سم.
حس زلزله دوباره در تو موج می زنه که شاعر ترت کنه

خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه...
حس مرگ...

عیدفطر مبارک.

ممنون همچنین... عید شما هم مبارک

شهاب 1391/05/30 ساعت 08:13 http://mwd.blogsky.com/

واقعا هیچ چیزاز مرگ نجاتمان نداد
زیبا بود

ممنون ...

فاطمه 1391/06/14 ساعت 20:12

سلام می سم واقعا قشنگ بود..بی تعارف دردی عمیقی در جای جای بوست

سلام 1391/07/14 ساعت 17:39

خیلی عالی موضوعاتو بیان میکنی....آفرین خیلی خوب وبی

نقص....

هر روز ذخیره می شدیم
برای مبادا ...
مرسی برای سرودنش

خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد