تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

قسم به چشم های سرخت...


ای احساس سوزش بی امان، ای تلخ مثل هر چه که مانده برایم بی تو، ای حبس نفس های
گُر گرفته، ای زانوی بیچارگی زده بر زمین تنهایی،ای غمباد کز کرده در کنج سینه،ای امید پریدن...

نظرات 4 + ارسال نظر
احمد 1391/03/05 ساعت 18:01

اینو واسه بخش نظرات نوشتم.اگه می دونستم می خوای بذاری اینجا ، ویرایشش می کردم.

جنون را بهتر که ویرایش نکنی...
یاد شعر اسماعیل رضا برآهنی رو برام آورد و پستش کردم...

احمد 1391/03/08 ساعت 19:43

بعد از تو می خواهم خانه ای اجاره کنم اندازه ی استخوان هایم.

سنجاب 1391/03/09 ساعت 14:58

گاهی جنون در قلم حلول میکند.

مصطفی حسین زاده 1391/03/10 ساعت 02:17

دوست دارم یه شب بریم کافه مشاهیر و برام شعر حرف بزنی!

سلام رفیق!
دلتنگتم

ممتد باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد