تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

روشنایی نامحدود


احمدرضا احمدی


تولدش مبارک...
بارها خواستم چیز یدر ستایشش بنویسم اما هنوز انگار نمی توانم...


نظرات 7 + ارسال نظر
رامک 1391/02/31 ساعت 09:54 http://letterbox.blogfa.com

کم می‌شناسمش

قرار است عاشقم کند...
تک و توک ازش شعر خوندم اما این دفعه کتاب بهاریه اش رو میخوام بخونم عکسش با یه لبخند شاهکار هم رو جلدشه.. کلا نخونده هم عاشقش شدم..
تولدش مبارک

مهتاب 1391/03/01 ساعت 01:58

آدم که عظیم باشد همین است دیگر

مثل خاطری که حزین باشد

سلام آقامیثم.
به روزم و منتظر نگاهتون ونظراتتون هستم

احمد 1391/03/03 ساعت 11:59

یادت نیست یک شب در خوابت لبهای مرا بوسیدی؟ گفته بودی از پیش که حسرت دستانت مرا با خود خواهد برد.یخبندان عجیبی است در تنم.تمامت را حسرت می کشم بانو.بی تو اما ایستاده ام اینجا.این طرف تمام لذت از رنج خویش،این طرف تمام عصب،این طرف فرو ریختن،روح آواره ای در خیابان های نیمه شبم.من مغناطیس دردم.

[ بدون نام ] 1391/03/04 ساعت 18:55

دل کندن از تو.از تویی که تمام قامت تکیه بودی بر شانه های رو به سقوطم.چه بی پناه و غریب مثل مسافرهای یک شبه که هیچ کس نمی شناسدشان کوچیدم از تو.گفته بودی یک روز کنده می شود این ریشه هایی که در تو بسته ام.ای احساس سوزش بی امان،ای تلخ مثل هر چه که مانده برایم بی تو،ای حبس نفس های گر گرفته،ای زانوی بیچارگی زده بر زمین تنها یی،ای غمباد کز کرده در کنج سینه،ای امید پریدن.......آه که چه حسرتی می کشم بی تو.

زیـــــ 1391/03/20 ساعت 12:21

زی دنیای سوفی (نیلوفر:؟ 13) را خواند. می‌دانی می‌سم! زی به پ. قول داده بود که این کتاب را بخواند و حالا دارد کم و بیش به قولش عمل می‌کند.
زی یک هفته اف (off- خاموش) بود تا دنیای سوفی را بخواند، اما خواندن مریم‌ها و یاکریم‌ها کمی روشنایی بخشید به زی.
زی خیال کرد
چرا نمی‌گویند دنیای زی!!
یا نمی‌گویند زی‌ها و یاکریم‌ها می‌دانند!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد