برایچندمین بار است که در خیابان
یکطرفه ی والتر بنیامین قدم می زنم و برایچندمین
بار است که هی تازگی هایی می بینم در این خیابان که بارهای پیش بهچشمم نخورده بود. این تنها خیابانی ست که می شود یکهو از هر کوچه ای کهخواستی سر در بیاوری بدون اینکه طول خیابان را تا آن کوچه گز کرده باشی. تنها خیابانی ست که یادت می دهد چطور تنهایی می شود قدم زد و
لذت برد. تنها خیابانی ست که هم می شود تنهایی
پیمودش هم می شود با هزاران نفر دیگرهم قدم شد.
از بنیامین ممنونم که نوشت. این روزها توی اتاقم نشسته ام
و در خیابان یکطرفه اش قدم می زنم.
زی پیانیست- The Pianist (2003) را که دید کتاب بعدی مثلا برادرم (اووه تیم) بود صفحه بالا آمد و حرف از والتر بنیامین است زی حس میکند هیتلر این بار از آن سوی خیابان یک طرفهای قصد نجات زی را دارد!!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چه حادثه ی کثیفی است یک ازدواج.چه اشتباهی است تداوم یک نسل بیمار.
زی پیانیست- The Pianist (2003) را که دید کتاب بعدی مثلا برادرم (اووه تیم) بود صفحه بالا آمد و حرف از والتر بنیامین است
زی حس میکند هیتلر این بار از آن سوی خیابان یک طرفهای قصد نجات زی را دارد!!