دست های سرماخورده ی پائیز، ترس آلوده شدن به یک بیماری مبهم...
انگار این پست و واسه من نوشتید...حالا میفهمم چقدر قدر گلبولهای سفیدم و ندونستم!
کاش حرف دل شما رو همیشه بزنم... روح سپیدتون بسه واسه رفع هر بدی...
تو که میدونی می سم...باغ بی برگیروز و شب تنهاستمیدونم که میدونی که......و....
تو که می دونی...
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.....سرها در گریبان است....دستهای سرما خورده ی پاییز..... قشنگه ....
وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون.....
پاییز را دوست دارمبا تمام مرگ زرد برگ هایشبه مهرادد شدید دوست
ممنون دوست عزیز...
سندرم ابتلا به دست های تو ..
مبتلایان را چه شد...
صداها گرفته..
جای دست ها صداها...
حوصله ی پائیزو ندارمخستم ازهمه ی حاشیه هاشحتی حاشیه ترین حاشیه هاش:بارون آروم سردویخ شبونه که1وختایی عاشقش بودمروزی باتو ام خداحافظی میکنم پائیزومن دست دردست تو سردخواهم شد..
خدا روز چندم درد و آفرید؟آفرید اصلا؟
اتفاقا از مهمترین مخلوقات خداست درد...
بیماری های این روزها بدجور کشنده اندباید پاییز را نجات دادبه مهردونده تا بی نهایت
یکی برگاشو بیاره تنش کنه ...
نخیرم پاییز لختش قشنگهبرگا ارزونی بهار
در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهرباهمه تلخی و شیرینی خود میگذرد عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجای می ماند
ماه 8 همین است میسم!
انگار این پست و واسه من نوشتید...حالا میفهمم چقدر قدر گلبولهای سفیدم و ندونستم!
کاش حرف دل شما رو همیشه بزنم...
روح سپیدتون بسه واسه رفع هر بدی...
تو که میدونی می سم...
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
میدونم که میدونی که...
...و...
.
تو که می دونی...
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.....
سرها در گریبان است....
دستهای سرما خورده ی پاییز..... قشنگه ....
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون.....
پاییز را دوست دارم
با تمام مرگ زرد برگ هایش
به مهر
ادد شدید دوست
ممنون دوست عزیز...
سندرم ابتلا به دست های تو ..
مبتلایان را چه شد...
صداها گرفته..
جای دست ها صداها...
حوصله ی پائیزو ندارم
خستم ازهمه ی حاشیه هاش
حتی حاشیه ترین حاشیه هاش:بارون آروم سردویخ شبونه که1وختایی عاشقش بودم
روزی باتو ام خداحافظی میکنم پائیز
ومن دست دردست تو سردخواهم شد..
خدا روز چندم درد و آفرید؟
آفرید اصلا؟
اتفاقا از مهمترین مخلوقات خداست درد...
بیماری های این روزها بدجور کشنده اند
باید پاییز را نجات داد
به مهر
دونده تا بی نهایت
یکی برگاشو بیاره تنش کنه ...
نخیرم پاییز لختش قشنگهبرگا ارزونی بهار
در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر
باهمه تلخی و شیرینی خود میگذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست نخورده بجای می ماند
ماه 8 همین است میسم!