تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

تو که چشمات خیلی قشنگه...


دختره با دستاش بابا بزرگشو دید. با دستاش ملافه های سفید بیمارستانو دید. یه جا نشست دور از چشم همه. هی داشت ملافه ها رو می خوند. دختره با دستاش دنیا رو می خوند. من هیچی نمی دیدم. همه جا تاریک بود.

نظرات 11 + ارسال نظر
می سم 1390/07/11 ساعت 19:30

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش...

بهار 1390/07/11 ساعت 19:43 http://bahare1370.blogfa.com

صبــــــــــــــر
صبــــــــــــــــــــــر
صبـــــــــــــــــــــــــــــر...
تلخه اما آخرش شیرینه...
چقدر دوست دارم یه ملافه ء سفید بکشم روی صورتم برای یه بارم که شده دنیارو سفید ببینم و بعــد خداحافظ دنیــــــا

به دنیا اعتمادی نیست...

سعادتمند 1390/07/11 ساعت 20:03

هم سبو بشکست هم می ریخت هم ساقی نماند
وز حریفان شبانه هیچ کس باقی نماند

...خاموشی به هزار زبان در سخن بود...

سنجاب 1390/07/11 ساعت 22:02

چه عجب به روز ...ولی...

بی خیال من و ولی. خوش باشید...

برگ را به تمنا،نمیشود از ریزش باز داشت
با فصلهای سال همسفر شو،
سقفی دارد بهار
کف یخبندانها ناپدید است
شمس لنگرودی

دلم اندازه ی دنیا،غم دنیا تو دلم
دل که نیست وامونده.................از اینم که بگذریم مارو به تاریکی تبعید کردن انگاری...از اینم که بگذریم ایشالا که گلت هر چی زودتر خوب بشه رفیق...یاد مری افتادم که شوهرش واسش نوشته بود که تو یه کرم زیبایی نیستی که بتونی همه ی زشتیها و بدیهای دنیارو بپوشونی...طفلی مری...طفلی خودمون

همین که هستی و گاهی به گریه ام می ندازی ممنونم علی جون...

علی پیروی 1390/07/12 ساعت 21:19

خوب پس این سری یه روضه اساسی میخونم که همگی گریه کنیم و فیض ببریم دور هم...چرا گریه...چشمات همیشه خندون رفیق اونم اینجوریچی بگم...گفتنی کم نیست
کف ناگفته نا پیداست لابد...

بیا یه آهنگ بخونیم:
همه جا تاریکه
ما چقد خوشبختیم...

علی پیروی 1390/07/13 ساعت 16:50

همه چی آرومه
من همش تو تختم
خواب با چشمام قهره
بس که من خوشبختم
تو داری میخندی....
نه تو داری میخندی؟؟؟؟؟حالا بخند به روی دنیا دنیا به روت بخنده...لا لای لا لای لالای لای...صدای دستا...عزیزای دم در...

هر کی دست نزنه...
هههههههاااااااااااااا... آهااااا

امیر حسین 1390/07/14 ساعت 09:47

آه

هاه؟

امیر حسین 1390/07/14 ساعت 10:05

دختره با دستاش دنیارو میکشه دنبال خودش...!

دختره اونجا نشسته گریه هم نمی کنه....

بهار 1390/07/14 ساعت 11:50 http://bahare1370.blogfa.com

حالا دستا بالا دختر خانومااااا همه بیاین وسط آقا پسرااااااا
دست دست دست... گور بابا اقدس
والا

حالا جسد و مسد بیید وسط...

بهار 1390/07/14 ساعت 19:19

دسسست دسسست دسسست آقا شما چرا بیکار وایسادی بزن دست قشنگه رو

هر کی دست نزنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد