تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

خاموش و خاک خورده

دوست دارم هزارها خط در رابطه با این عکس بنویسم ولی ناگفته می گذرم بگذار خود عکس حرف بزند.

قاب خاموش تلویزیونی در باغچه ی خانه ی متروک پدربزرگم/ روستای قصر_ بم/ بهار 1390

نظرات 17 + ارسال نظر

روشنه که هنوز...!!!!!
بم شهر دوست داشتنی ایه !‌نخلاش ! ‌آفتابش!‌ خونه های کاه گلی ش ... کلا کویر...

بم شهر خاموش من ...

بهاره پاک نژاد 1390/05/18 ساعت 15:54

ولی کاش براش می نوشتی...


فعلا خودش حرف بزنه بهتره ... بعدا می نویسم...

آخی.. بی‌زبون...

چقد شبیه منه..

گارنت 1390/05/18 ساعت 18:12

این روز ها حل خوشی ندارم برایم خوب بخواهید

آینه ها... 1390/05/18 ساعت 19:04

زندگی همینه دیگه...فک کردی چی؟!!!

نمی دونم... اخوان هممی گفت شاید همین باشد... منم نمی گم شاید یه چیز دیگه ایه... اصلا این روزا حس می کنم خبری نیست مرا...

دلم می خواد تلویزیونه خاک منو نشون می داد...

ققنوس 1390/05/18 ساعت 22:42

ما نیز حرف بسیار داریم...

بسیار بزنید...

ح.س 1390/05/19 ساعت 01:12

اون شاخه ی گیاه...مثل جونه زدن از زیر گذشته ...یه زندگی

آره ... از تو خاک همون تلویزیون هم میشه گل در بیاد ولی باز پژمرده مییشه می میره وشاید یک گل دیگه و باز... و این چرخه ی حیات... چرخه ی ممات ادامه دارد... زندگی شاید همین باشد

نرگس ها... 1390/05/19 ساعت 09:12

فراموشی و خاموشی...
-------------------------------
فکر کن می شد از این تلوزیون سحرها صدای کریمخانی رو شنید اما...

شاید تصویر صافی نداشته باشه ولی صا فو ساده تر از تکلف این ال سی دی ها و غیره آدم سحریشو با یه صدای دلنشین می خوره... چقد سادگی خوبه...

س.ف.ط 1390/05/19 ساعت 12:29 http://s-f-t.blogfa.com

چه دردناک
و چه بغضی بین این عکسه
و ...

ما دردامونوبه خاک سپردیم ولی خاک هنوز نشونمون می ده دردامونو... دردمون بگیره که یاد مون نره ...از خاک به خاک... اول و آخر ما همین خاکه واین تلویزیون صادقانه نشون میده بی هیچ فاصله ای در این بین...

با سلام و احترام[گل]
در نوادیبان بروزیم و چشم به راه حضور صمیمی شما .
با : راز و نیاز

...

این شاید تنها تلویزیونی باشه که برنامه اش کاملا واقعیه و همیشه هم در حاله پخشه یعنی تایم نداره
چه چیزهای غریبی در همین چند قدمی ما هست که داره از حقیقت میگه و ما کاملا بی تفاوت از کنارشون میگذریم
الامان
الامان

الامان... واقعا.. ما خیلی چیزا رونگاه نمیکنیم و فکر میکنیم بدیهی ان و اصلا فکر نمی کنیم بهشون... ولی...

ایلیا 1390/05/20 ساعت 15:38 http://daghyad.blogfa.com

یه گور که دهنش باز مونده و منتظره! و اون علف هرز که داره با جوونه هاش به این گور دهن کجی میکنه...مرگ و زندگی همینقدر به هم نزدیکن..شایدم بیشتر...

مرگ و زندگی اصلا همدیگه رو بغل کردن...

سنجاب 1390/05/21 ساعت 05:24 http://sanjab222.blogfa.com

چه فیلم غم انگیزی...

چه فیلم غم انگیزی...

واقعا خاموش و خاک خورده...

اوهوم...

امیر 1390/06/03 ساعت 03:11

این همونه ک پشت خاکریز پناه گرفته بود؟

امیر حسین 1390/06/09 ساعت 04:07

پخش زنده ی زلزله ی بمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد