تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

من طلب اندر طلب اندر طلبم...


بسم اللهِ طلب

کل یومٍ طلب

کل ارضٍ طلب

شعر در طلب

رقاصه در طلب

من طلب اندر طلب اندر طلبم

درخت ها به موازات من می دوند بالا

من به موازات درخت ها می دوم بالا

من عمود اندر عمود اندر عمودم

بر عمودم

             که قرآنم

این می خوانم و

                     آن می خوانم

"هَل مَن" می شوم

بایزید در من می دود

من در مولانا در مولانا در مولانا 

هی کژ می شود و

                         مژ می شود

هِل هِل... هلهله می شود

هَل هَل... هَلَل هلا می شود

هی هی... هو می شود

هی هی... هیهات

هیهات که چاه در یوسف انداختند

که زلیخا بالا بکشند

که یعقوب بالا بکشند

همه چیز مرا بالا کشیده اند

من اینجا

این پائین چه می کشم

نقش تو می کشم

که گیسو به گیسو

                         باد به باد

                                     لیلا شده ای

که بر سرم بیفشانی

که مثل تو خواب ببینم

که مثل تو مگر به خواب ببینم

که کمرم شکسته از ندیدنت

که کوه کم آورده است 

که سنگش روی سنگ بند نمی شود

                                                  از دیدن تو 

طلب است که لاله

کاسه ی چه کنم چه کنم دست گرفته

طلب است که نیست

نیست که هست

جهان در همه جای تو می لرزد.


احمد بیرانوند_ اشراق در بی شمسی

نظرات 13 + ارسال نظر
می سم 1390/05/17 ساعت 07:44

من مجنونم در این شعر... می توانم بنشینم پای این شعر حرف بزنم و حرف... بایستم و برقصم و رقص...
بخندم و بگریم و اشک.
بعضی وقتها بعضی شعرها همه ی روان آدمند...

راست میگی؟
واقعا می شه کلی درباره ش حرف زد..

دیش دیری دین 1390/05/17 ساعت 09:55

نگاه پاراسمپاتیک به عناصر بی وحدت در بینامتنیت این شعر وجود دارد و از اصلی‌ترین مضامین آن کالا شدگی و شئی‌وارگی است که با پیچیدن در لابلای مفاهیمی چون قدرت و انقیاد، یک زنجیره را پدید آورده است.به طریقی که ذهنیت و ساحت بیرونی آن تبدیل به یک مفهوم وحدت گریز می شود.

بهاره پاک نژاد 1390/05/17 ساعت 11:38

اینکه آدم با خودش حرف بزنه بعد جواب خودشم بده یه بیماریه... یکی از فامیلای ما داشت مرد...

شما دکتری ؟
خب بگو کی میمیرم به امید خدا؟

اینو باید دوباره بیام بخونم...
دیوونه ایه...

خیلی دوباره بخون...

بعضی وقتها بعضی شعرها همه ی روان آدمند...

همه چیز مرا بالا کشیده اند

خیلی خیلی خیلی خیلی انتخاب زیبایی بود
مرسی بی نهایت

اوهوم...

بهاره پاک نژاد 1390/05/17 ساعت 20:17

آره بابا دکترم هستم شما راجع به من چی فکر کردیییییییی؟؟؟؟
برای تعیین زمانش باید با بزرگترت صحبت کنم...

صحبت کن... ایشالا که زودتر...والا

سنجاب 1390/05/17 ساعت 21:52 http://sanjab222.blogfa.com

می خوردن من حق ز ازل می دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود.

به خدا...

می می بیاور هی بیاور...

بهاره پاک نژاد 1390/05/17 ساعت 22:40

والا...

فقط یه وصیتی بکن همینی که میگم ضمیمه ء وصیت نامت کن بگو خدایا من که رفتنیم... دیگه داری می پیوندی به سرچشمه ء نور و علم احتیاجی به این کتابا نداری... بگو اینا باشه واسه من دعات می کنم کم تر خدا اذیتت کنه... اجرت با ابا عبدالله... ثواب داره.

اوصیکم بتقوی الله...

توصیه می کن شما جوانان را به کتاب خواندن لکن آنطور نباشد کهچشم داشته باشید که کتابهای ملت اینطور اگر بشد بد میشد...

شور.. شعر.. درست میفرمایید


هیهات که چاه در یوسف انداختند

که زلیخا بالا بکشند

که یعقوب بالا بکشند

همه چیز مرا بالا کشیده اند

من اینجا

این پائین چه می کشم

نقش تو می کشم

که گیسو به گیسو

باد به باد

لیلا شده ای


واقعععا قلمشون جاوید

اوهوم...
من این بندی رو که انتخاب کردید خیلی دوست دارم..

ح.س 1390/05/18 ساعت 02:18 http://streetwalks.blogfa.com

نه مثل اینکه...مثل اینکه باید برم بخونمش!

آره بخونین... چند باره اصلا بخونین...

بهاره پاک نژاد 1390/05/18 ساعت 11:26

الآن منو نصیحت کردی؟؟؟ الآن باور نمی کنی از این رو به اون رو شدم ...
بار الها سایه ء استاد فروتن رو از سر ما کم نکن... همچنین سایه ء کتاب های نازنینشو
آمیییییییین.

آمین...آمین؟

عجب شاعریه این آقای بیرانوند!!!!!! آشنا نبودم باهاشون
خیلی کاراش متفاوته ...

بله ... حالا من با ایشون آشنا کردم شما رو... این اشراق در بی شمسی شاید شعرهای 8 سال پیش ایشونه... که با کلی سانسور چاپ شد بعدش زود ممنوع الچاپ شد و ...

فروغ 1390/09/29 ساعت 20:16

سیامک منو با این شعر آشنا کرد
هرچند اولاشو نفهمیدم ولی آخراش خوب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد