تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

داستانی از حمید شریفی


طنزی که به تلخی زندگی است را می شود درآن دید:


صدفهای بندر عباس

نظرات 5 + ارسال نظر
احمد 1390/04/06 ساعت 09:23

این روزها بد جور درگیر خطوطم میثم جان.به انواع خط, حساسیت پیدا کرده ام .از خط قرمز (که خط لب فقط یکی از انواع اونه)تا خط فقر وحتی خط...... . .(نمی دونم این دیگه چه جور بیماری ایه).بیماریم واگیر داره هر کی تنش به تنه ما بخوره می ره تو کار خط.خوب که بشم میام پیشت مرد!

خط خطی تم رفیق... بیا همینجوری خرابتم...

احمد 1390/04/06 ساعت 11:15

بگذار دختران زیبای شهر سهم چشم چران ها باشد و

سنگینی یک میز روی سینه ی من.یعنی که این هرزه گرد

بی نبض داردزیر این میز سنگی دفن می شود.راحت تر

بگویم :کارمند شده ام.

خیلی دلتنگ شعر خوندنتم.

قربونت برمپس رفتی به اداره ای که از پیانیستی شکست خورده تایپیستی موفق خواهد ساخت...

امیدوارم دلتنگیمون رفع شه..

سلام
داستان رو خوندم
خیی جالب بود
تلخ نبود .. گس بود ...

این حس چشایی تون رو ببرید دکتر

مرسی
مگه اینکه تو یه چیز بدی بخونیم...

حس چشاییم چشه !
گس بود به خدا .. والا !

باشه گس بود... هر چی شما بگید..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد