آزادی چیزی نیست که آن را به کسی هدیه کنند. می توان در یک کشور دیکتاتوری زندگی کرد و آزاد بود. فقط کافی ست تا علیه دیکتاتور مبارزه کرد. مردی که با مغز خودش فکر می کند آزاد است. مردی که به خاطر آنچه که بر حق می داند مبارزه می کند آزاد است. برعکس می توان در آزادترین کشورها زندگی کرد و با این وصف اگر آدم باطنا منفی باف و پست و بنده ی منش باشد آزاد نیست.
نان و شراب_ اینیاتسیو سیلونه_ محمد قاضی
خوش به حال راننده های خط انقلاب-صادقیه که راحت میتونن فریاد بزنن:آزادی آزادی...
برام من آزادی فقط یه میدونه که پاهاش توو زمین گیر کرده!
هر چقدرم که با مغز خودم فکر کنم..
آزاد باید بودن..
چه زیاد بوده اند..
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم...
غیر از موافقت میشه چیز دیگه ای هم گفت؟مثلا میتونم بگم شاید فردا مخالف شدم!-اما بعیده مگر اینکه از پا آویزونم کنن-
ازادی هر جایی می تواند باش . در دستانت . لبانت . چشمانت و هر گور دیگری که مال خودت است مگر این که تن فروش خود شوی .
لبیک یا حسین...
با جملهی اول موافقم؛ زی حس میکند درست است آزادی را به کسی نمیدهند؛ اما بقیهی جملهها بوی قربانی میدهد!!