ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
آنچه احوال مرا دارد ثبت میکند دل است. جای شکرش باقی ست که سه تارها ثبت احوال ندارند و اگر دلی شکست می شود بی نامی را به نام سه تارت کنی.
خوشبحالتون که سه تار دارید...
من چکار کنم؟
خوش به حالتون که شعر می نویسید...
من چکار کنم...
سه تار بزنید!
شما توو شعر خیییلی جلوتر از مایی..
سه تار زدنم هم جز آزار گوش این و اون چیز ی نیست..
مثل شعر نوشتنم که جز آزار چشم و گوش این و اون...
من جلوترم؟ شکسته نفسی تا این حد خوب نیست خانم حیدری.. والا
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست...
بزن باران که الان فصل خوبی است...
سه تار خیلی کمکت میکنه می سم، زودتر می تونی بند بندازی شکستگی هارو...راست میگه خانم حیدری...
دلم تنگه برای شب نشینی های تفرشمون، کاش یه وقت پا بده...حوصلم سر رفته.
دلم تنگه برای گریه کردن... کجاست مادر کجاست گهواره ی من..
می بینی که از خودم جداش نمی کنم و هر جا که حمله ی دست داد وسط خیابونم باشه سه تار صداش در میاد...
کاش بشه شب نشینی...
آنگاه که شعر از بیان قاصر است
موسیقی آغاز می شود....
کلا یه بنده خدایی به اسم شوپنهاور می گفت که همه ی هنر ها میل دارن که به موسیقی برسن... ختمشه لابد...
حتمأ ....
شکسته نفسی؟؟!
به خودتون بگید..