تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

توده ی متلاشی


توده ی متلاطم و متراکم و نا آرامی از سمت چپ بدنم دیگر نقاط بدنم را تحت الشعاع قرار داده. پیش بینی می شود این نا آرامی ها تا سال های سال ادامه داشته باشد.اگرچه گرد و غبار حاصل از این نا آرامی ها کم کم فرو نشسته و دیری نمی پاید.

نظرات 9 + ارسال نظر

با سلام و سپاس

احمد 1390/03/25 ساعت 09:11

گاهی این احساس شبیه گربه ای پشمالو روی تن عریانت

حرکت می کند.گاه همچون عقربی روی عصب .

نیش عقرب نه از ره کینه است...

سعید ایلخانی زاده 1390/03/25 ساعت 10:41

ترسیدم!!!
دیوونه!
توده!

نترس... مرگ یه بار شیون هم یه بار..

... 1390/03/25 ساعت 12:09

همچنان سر نمیزنی
همچنان می خونمت

سه نقطه عزیز... ببخشید که سر نزدم.. حالم مساعد نبوده.. اگه میشه آدرس هم بذار که دیگه بهونه ای نباشه... نه اسمی نه آدرسی...

ققنوس 1390/03/25 ساعت 22:46

حالا اگه فرو ننشست چی؟
ژرد و غبار و ندید چشم و..چاه و چاله و...خیلی خطررناکه

تجربه ای که آدمی از زمان دارد این را ثابت کرده.. به این امید می گویم فرو همی نشیند...

توده اش خوش خیم باد..

بد و خوشش میگذره... همین که میگذره خوشه..

امان از این درد مشترک
که کار ما شده فقط به اشتراک گذاشتن آن
کم کم باید در فکر نمایندگی فعال در بین افراد الکی خوش هم باشیم.راستی گفتم نمایندگی فعال و الکی خوش یاده..........ولش کن که میترسم زبان سرخ این کله ی بنفش ما را به باد دهد.(مراد همان سر س ب ز است)چون هنوز هم در کوچه باد می آید و این ویرانی انتها هم ندارد

باد در خانه ما را برد... کوچه که جای خودش...

سلام
همانطور که طوفانو پشت سر گذاشتید این توده ها هم می گذرن

اوهوم...
همین که میگذرد خوبه ...

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
من از هر طرف دارم منفجر میشوم از رشد همین توده ها یا چیزی شبیه این.عریان اگر بودم شاید قصه قصه ی دیگری بود

باید صبور بود و سر به زیر و سخت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد