تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

بادبونا رو بکش می سم


_ناخدا خورشید همونیه که یه دست نداره؟

_نه. همونیه که یه دست داره !


ناخدا خورشید_ ناصر تقوایی

نظرات 9 + ارسال نظر

چون ناخدایی که رها کردست سکان را....یاد ناخدای خودم افتادم!خوش به حال ناخدا خورشید می دونه که یه دست داره

خوش به حال نا خدا خورشید می دونه که یه دست نداره

ایلیا 1390/03/23 ساعت 14:42

تقوایی تکِ به خدا...

تک چی؟

تکتم حسینی 1390/03/23 ساعت 16:43

بادبونا رو بکش....

طوفان اومده...

پیروی 1390/03/23 ساعت 17:26

بر زورق شکسته منم بر موج غم نشسته منم
ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد
یکباره مهر غم زده شد
بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
وای که این تصنیف با صدای بانو مرضیه زیر و رو میکنه آدمو

چو تخته پاره بر موج...

ح.س 1390/03/23 ساعت 19:33 http://streetwalk.blogfa.com

توفان...طوفان...؟!

بادبونا رو تو طوفان می کشن که هر جا که طوفان اراده کرد نره کشتی...

ققنوس 1390/03/23 ساعت 20:15

خوبه یک دست داشته اش رو دیده.نه نداشته اش.با نداشته هاش کاری نمیشه کرد..

قضیه ی نیمه ی پر لیوان و ایناس... ولی بستگی داره تو لیوان چی باشه ... والا... شراب باشه.. یا زهر...

آنقدر طوفانی ام که...
کسی فهمیده که آخر یه دست داره یا یه دست نداره؟!

تو با دستاش کاری داری؟ با دست خودت کار کن... نون بازوی خودتو بخور...

فرشاد 1390/03/24 ساعت 01:18

هرجا بری میایم میخونینت...

اراداتمندتم زیاد... دلمم تنگ شده شاعر... واسه دو تا شعر که آدمو واقعا ببره از این حال و هوا ...

عاطفه حیدری 1390/03/25 ساعت 16:28

من بگم؟
تک دل.

حکم دل بود و مرد مثل همیشه دل نداشت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد