_ناخدا خورشید همونیه که یه دست نداره؟
_نه. همونیه که یه دست داره !
ناخدا خورشید_ ناصر تقوایی
چون ناخدایی که رها کردست سکان را....یاد ناخدای خودم افتادم!خوش به حال ناخدا خورشید می دونه که یه دست داره
خوش به حال نا خدا خورشید می دونه که یه دست نداره
تقوایی تکِ به خدا...
تک چی؟
بادبونا رو بکش....
طوفان اومده...
بر زورق شکسته منم بر موج غم نشسته منمای ناخدای عالمتا نام من رقم زده شدیکباره مهر غم زده شدبر سرنوشت آدمساغرم شکست ای ساقیرفته ام ز دست ای ساقیوای که این تصنیف با صدای بانو مرضیه زیر و رو میکنه آدمو
چو تخته پاره بر موج...
توفان...طوفان...؟!
بادبونا رو تو طوفان می کشن که هر جا که طوفان اراده کرد نره کشتی...
خوبه یک دست داشته اش رو دیده.نه نداشته اش.با نداشته هاش کاری نمیشه کرد..
قضیه ی نیمه ی پر لیوان و ایناس... ولی بستگی داره تو لیوان چی باشه ... والا... شراب باشه.. یا زهر...
آنقدر طوفانی ام که...کسی فهمیده که آخر یه دست داره یا یه دست نداره؟!
تو با دستاش کاری داری؟ با دست خودت کار کن... نون بازوی خودتو بخور...
هرجا بری میایم میخونینت...
اراداتمندتم زیاد... دلمم تنگ شده شاعر... واسه دو تا شعر که آدمو واقعا ببره از این حال و هوا ...
من بگم؟ تک دل.
حکم دل بود و مرد مثل همیشه دل نداشت...
چون ناخدایی که رها کردست سکان را....یاد ناخدای خودم افتادم!خوش به حال ناخدا خورشید می دونه که یه دست داره
خوش به حال نا خدا خورشید می دونه که یه دست نداره
تقوایی تکِ به خدا...
تک چی؟
بادبونا رو بکش....
طوفان اومده...
بر زورق شکسته منم بر موج غم نشسته منم
ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد
یکباره مهر غم زده شد
بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
وای که این تصنیف با صدای بانو مرضیه زیر و رو میکنه آدمو
چو تخته پاره بر موج...
توفان...طوفان...؟!
بادبونا رو تو طوفان می کشن که هر جا که طوفان اراده کرد نره کشتی...
خوبه یک دست داشته اش رو دیده.نه نداشته اش.با نداشته هاش کاری نمیشه کرد..
قضیه ی نیمه ی پر لیوان و ایناس... ولی بستگی داره تو لیوان چی باشه ... والا... شراب باشه.. یا زهر...
آنقدر طوفانی ام که...
کسی فهمیده که آخر یه دست داره یا یه دست نداره؟!
تو با دستاش کاری داری؟ با دست خودت کار کن... نون بازوی خودتو بخور...
هرجا بری میایم میخونینت...
اراداتمندتم زیاد... دلمم تنگ شده شاعر... واسه دو تا شعر که آدمو واقعا ببره از این حال و هوا ...
من بگم؟
تک دل.
حکم دل بود و مرد مثل همیشه دل نداشت...