تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

از نفس افتاده

نفس کین است

پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک...

نظرات 4 + ارسال نظر

...نفس درد است وقتی که می دانی در این قفس پرندگان هم از پشت خنجر می زنند...

منم من سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور
نه از رومم نه از سنگم
همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم...
------
در ما بازه ها ... قابل دونستی قدم رنجه بفرما...
بفرما!

حله 1390/03/21 ساعت 09:47 http://holle.blogfa.com

سلام!
حله به روز است با "چند گام در شناخت سه گانی"...منتظرتان هستیم

زمستان است
زمستان است
زمستان است
و کسی قبلا گفته بود که از اوهام شقایق وحشی چیزی جز چند قطره خون باقی نمی ماند
و حالا باز من میگویم زمستان است
باور کن به کنایه میگویم
میخواهم حتی به خودم هم کنایه بزنم
زدن زدن
این هم از اندسته افعالی است که اگر بخواهی در بابش بگویی میشود مثنوی هفتاد من کاغذ
فی المجلس
بسه دنیا دیگه بسه
تو دیگه کار نده دستم
من به سازه تو میرقصم
تو بزن تا من برقصم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد