ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
چه گرمایی ست تابستان قبرستان
عرق می ریزد از زنده
عرق می گیرد از مرده
زمان بی گردش و از حال افتاده
زمین بی راه،
دهان وا کرده از لالی
نسیمی
سایه می اندازد
از آن قبرهای ساکت و خالی.
خسته نیستند
گاه می خوانند
چرت پاره شده شان را در دهان کلاغی می گذارند
زمین
برای این همه سایه دست دراز می کند
نیمایی هاتو دوس دارم
اگه شعر باشه اگه نیمایی باشه...
تو کلا لطف داری...
چه می کنی ای هوای مدهوش شده
با من
بی من
...
گر می گیری
شعله می کشی
به خاکستر می خوانیم
دهان به نارس خرمایی یخ زده
وزش بی راه باد است
وطعم گس خوابی
میثم ...
میثم ....
میثم...
سلام
خوشحال میشم اگه تونستید برای صرف غزل بعد از خاموشی رو انتخاب کنید