تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

جیب


جیب
یا حبیب!
تهی شدم
منتها هنوز
پاره ای تعلق تقلبی
باد کرده
روی دست خالی ام.


در احوالات کودکی ما چیزهایی ثبت شده که بیا و ببین. و ما آنقدر آزادانه و بی قید همه چیز را می پذیرفتیم که حتی گاهی تا پایان عمر لحظه ای در محاسبات آن چیزها شک نمی کردیم. از جمله باید یادآور شعری باشم که محاسبات آن تعیین کننده ی گرگ( در گرگم به هوا) و کسی که چشم می گذاشت( در قایم باشک) و دیگر از این دست بود:

ده، بیست، سه پونزده!
هزار و شصت و شونزده!
هر کی میگه شونزده نیست
هیفده هیجده نوزده بیست!


کلی میشه در مورد محاسبات شعر تحلیل نوشت...
سراینده شم خیلی آدم باحالی بوده هر کی میشناسه از طرف من روحشو شاد کنه.