ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
خود را با شرایط وفق دادن. به نظرم وفق دادن چیزی جز فریب نیست. انگار آدم با زمان دست به یکی می کند و بعد از گذشت مدتی و تحمل چیزهایی شرطی می شود و عادت می کند.
وفق دادن فریب انسان و زمان است وقتی دست در یک کاسه می کنند که چه کنم چه کنم آدم را خفه کنند. وفق دادن یعنی تحمل همه چیز تا رسیدن موعد عادت به آن. و هنگامی که به همه چیز عادت کردی و فهم زجر شرایط به لایه های زیرینِ کمتر محسوس ذهن آدم رسید آن گاه تو از نظر دیگران خود را با شرایط وفق دادی.
آنگاه تو فردیت خود را از دست داده ای برای انتخاب و جنگیدن و رسیدن به خواستن های خودت. آنگاه تو بَرده ی زمان و شرایط شده ای. آنگاه تو عادت کرده ای، عادتی طولانی. آنگاه تو سرباز شده ای.
خوندن دوباره نوشته هات مثل یک باره سر کشیدن یک لیوان آب پرتقال تگری بود :)
آب پرتقال واسه سرماخوردگی خوبه
تگریشو نمی دونم...
ممنون
http://azjensebaranam.blogsky.com
آدرس جدیدمه
موفق باشید
ممنون همچنین
بعد از مدتها کمی فرصت شدو به لینکها سرو سامونی دادم لینک شدید
ممنونم
زی گمان میکند وفق دادن چیزی شبیه شبیه شدن باشد؛ شبیه شدن صرف. بدون هیچ تفاوتی. تن دادن به شباهت.
در شباهت تکرار رخ میدهد و بعد تکرار، تکرار، تکرار بدون فهمیدنِ تکرار شدن و بعد عادت..
اوهوم...
زی با این زی بودنش خیلی غیرمعمولی است؛ زی باید برود یه فکری به حال خودش بکند!
عادی نشدی که این یادداشت رو نوشتی؛ هنوز معمولی هستی میسمی!
دیر یا زود عادت خرابم می کند...
سربازی چیزی به اسم فردیت نمیشناسه...خدمت...فقط باید تمومش کرد...دو سال از زندگیت رو توافقی وفقی حساب کن...
حیف که باید بگم خیلی راست میگی...
مگه همه رستم ن؟
واقعا جامعه چیز غریبیه. به نظرتون این جامعه ی آخر الزمانی چجوری میتونه قاعده و عصیان را با هم جمع کنه؟ آخه هر قاعده ای بعد از مدتی عصیان میاره، احتمالا...
+گاهی آدمای شکست خورده. دوست دارن بقیه م شکست بخورن. آدم شکسته شده پوتین سربازی شما رو هم میگیره تا بکشه پایین.
++ یه چیزی هست بهش میگن اتش زیر خاکستر.چیز خوبیه.
ممنون از همراهیتون
فعلن که برده گیر آوردن بدجور...
آخرش چه ضربه ای داشت
!!
وفق دادن یعنی تحمل همه چیز تا رسیدن موعد عادت به آن...
ضربه رو که من خوردم...
فرقی نداره ما قطعه های یه بازی دومینو هستیم ضربه به یکی به همه وارد میشه گاهی میافتیم و گاهی تکون میخوریم...گاهی میفهمیم از کجا خوردیم و گاهی...(و تو چه میدانی ضربه چیست)...مانا باشی و سرشار از شعر و زندگی