تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

شب سیگاری و شب بیماری


شب بیداری با مه غلیظ صبحگاهی و سقف صاف تا قسمتی ابری

توده ی متلاشی


توده ی متلاطم و متراکم و نا آرامی از سمت چپ بدنم دیگر نقاط بدنم را تحت الشعاع قرار داده. پیش بینی می شود این نا آرامی ها تا سال های سال ادامه داشته باشد.اگرچه گرد و غبار حاصل از این نا آرامی ها کم کم فرو نشسته و دیری نمی پاید.

بادبونا رو بکش می سم


_ناخدا خورشید همونیه که یه دست نداره؟

_نه. همونیه که یه دست داره !


ناخدا خورشید_ ناصر تقوایی


میان آنها و هر آنچه که دوست می دارند جدایی می افتد. همانگونه که پیش از این برای امثال آنان رخ داده. زیرا آنها همواره در شک و تردید بوده اند.


آیه ی 54 سوره ی سبا

از نفس افتاده

نفس کین است

پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک...

گرفته


استعاره ی دست مالی شده ی ابر در اتاقم. واقعیت نخ نمای دلم که گرفته توی سینه ام. هیچ وجه ایهامِ باران نمی بارد.

مچاله

من لابد تجسم یک مشت آشغالم. لابد بوی گند می دهم که به هر آغوشی بروم مرا دور می اندازد. من لابد دلم مچاله که بشود تازه شبیه همان مچاله های توی سطل آشغال شده و باید بیندازندم توی سلطل آشغال. بیندازندم دور. امید بی خودی دارم منه یک مشت آشغال به اینکه روزی کاغذهایت تمام شود و دنبال کاغذی چیزی بگردی حتی اگر آشغال باشد حتی اگر مچاله باشد و بعد مچاله های دلم را باز کنی تا شعر جدیدت یا چیز دیگری رویش بنویسی و شاید تا رسیدن کاغذی نو نگهم داری. من لابد تجسم چنین بودنی ام که به هر جا رفتم دور افتادم.

جرم

 

 

آدمها ممکن است خودشان را متهم کنند و به خودشان گیر بدهند ولی بعید است خودشان را مجرم بدانند. همیشه دراین دادگاه که تمام اعضا و جوارح دادگاه، خودشان هستند از قاضی گرفته تا متهم؛ تبرئه می شوند. می گویند در قیامت تمام اعضا و جوارح آدم شهادت می دهند به اعمالی که از آنها سر زده. آنجا هم اگر اعضا و جوارح آدم یاری کنند آدم زیر بار هیچ چیز نمی رود تقصیرها با یک چیز دیگر است اصلا. بالاخره کسی یا اتفاقی یا قضایی، قدری یا دست آخر خدایی هست که تقصیرها را گردنش بیندازند. مجرم خداست که خلق کرد. آدمها می گویند. من که آدم نیستم.