ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
آمدم دو سه تا کتاب پیدا کنم. چند خط پیدا کردم. چند خطِ خودم. پیام- نوشته. یکهو دلم یک طوری که در گذشته می شد، شد. شد پُر. از یاد روزهای نه آنقدر دور که مات باشند و نه آنقدر نزدیک که لمس. یاد آدم هاش. و آدم و آدمش. و مَن و مَنش. بی هوا افتادم میان این همه یاد. پر شدم و فقط می دانم این یادها عزیزند که هستند.
سلام فروتن عزیز
توی فیسبوک نیستی دردت به جان؟
سلام امیر انصاری عزیز
هستم خیلی به ندرت سر می زنم به فیسبوک
درد دور از جونت...
تصادفی ت را زدم
نوشته شد تأملات و تحملات
آمدمـ و خواندم کم و بیش و یاد کردمـ
یاد کردن
یادآوری
به یاد کسی یا چیزی بودن
...
خوب است!
اگر جایی، خانهای، کانالی مینویسی نشانش را به گوش زی برسان.
مشتاق خواندنت
زی.