تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

چون می گذرد غمی نیست 1


روی دیوار دستشویی ها یا توی کمدها یا توی کتابهای دعای توی مهدیه و هر جا که بشود به نوعی نوشت و با دیگران از طریق این به جا گذاشتن رد، رابطه برقرار کرد؛ قدیمی ها و جدیدی ها نوشته های تکراری زیادی نوشته اند. " چون می گذرد غمی نیست." این از جمله های بسیار پر کاربرد و تکراری روی در و دیور توالت و دیگر اماکن نویسندگی ست! "چون می گذرد غمی نیست" در واقع خیلی بیشتر از یک جمله است. از طرفی در پس و پشت خودش تمام غم هایی که یک سرباز توی اجباری می خورد را در شکم خود پنهان کرده یا بهتر بگویم نادیده می گیرد و این التیام را برجسته تر می کند که هر چه هست می گذرد.گذشتن زمان دلخوشی هر کسی ست که به اجباری دچار است. اما واقعا زمان می گذرد؟ از چه می گذرد؟ چگونه می گذرد؟ از ما می گذرد؟ یا از خودش می گذرد؟ با چرخ های آج دار خرد کننده می گذرد یا لاستیک سائیده شده؟ زمان گذرگاه خویش است یا گذرگاه آدمی؟ گذرگاه اتفاقات است یا تصورات؟ آیا واقعا چون می گذرد غمی نیست؟ یا اینکه واقعا بزرگترین غم همین است که می گذرد؟ بی مهابا. مسن می کند آدمی را و می گذرد و ... چون می گذرد... غمی... غمی... غمی...

نظرات 17 + ارسال نظر
نرگس ها... 1391/07/20 ساعت 16:42

همین پارادکس بودنش قشنگه
همه ی اینها که نوشتی هست
غمی نیست می گذرد!
غم این است که می گذرد!

همه چیز این دنیا پارادوکسه...

مهدی 1391/07/21 ساعت 13:41

میثم جان کاش بلد بودم اندوهت را کم کنم . من جز اندوه انگار کاری بلد نیستم . این خط ها از اول مال من و تو بوده . صبور باش عزیزم

روز‌ها بر بُهت
بادی ایستاده
و مبارزان پنجند لای عزا
خشک نشوند

-من یک دل و چاهی‌م زیر گلوست -

آه


فقط کمی آه
ای بادهای رفته!
ای عطشم!
ای دنده‌های از روز زده بیرون!

فدای تو مهدی عزیز می دونم که دل اندوهگینت به دل اندوهگینم راه داره... باید بگذره و می گذره... باید به چه جوریش فکر نکنم فقط...
ممنون از این که هستی حتی در دور دستم...

مهتاب 1391/07/23 ساعت 20:36

والا من میشناسم کسایی رو که زمان مقابلشون قد خم میکنه میگه بگو چگونه بگذرم قربان ؟وجود اینها این ها برام تسلی خاطره
غم به نظر من اصلا آزار دهنده نییست بیشتر تحلیل ماست که جریحه دارش میکنه و ازش تراژدی میسازه
زیبا بود و اثر گذار به جد میگم

خوش به حال اونایی که زمان نمی تونه آزارشون بده و اسیرشونه...
غم آزار دهنده نیست ولی کسایی که آزار می دن آدمو غمگین می کن...
ممنون...

نینا 1391/07/23 ساعت 22:23

سلام می سم.دلمون برات تنگ شده .اینقدر هم مثل پیرمردها حرف نزن .
چون دی که گذشت هیج از او یاد مکن

حرف زدن هم یادم رفته ...

آری همه ی غم هادرهمین گذشتن است سرباز!
نبود۲ماه!!!!!

نبود ... فدات کیومرث...

مسعود 1391/07/25 ساعت 21:02 http://mhadadi.blogfa.com

البته هرکس هرجایی را که گیر بیاورد ، اگر نوشتن دغدغه اش باشد ، خواهد نوشت ، حتی روی دیوار توالت ! اما زمان مساله ایست که بر ما محیط میشود و وصف شئ مشمول از شامل چیزی است بس بی هوده ....همه چیز نمودی است از آنچه هست (هوسرل)

من که توصیفی نداشتم از این شامل، ولی فک کنم هر مشمولی هر تکه از شامل را فهمیده باشد را می تواند وصف کند. درست که ناقص و جزئی ولی بالاخره آن تکه هم جزئی از کل است...
ممنون

نینا 1391/07/25 ساعت 23:22

سلام می سم .خوبی؟بلدم نیستم آخ دلها بسوزه .....

روضه بخونه کسی و ...

شیرین خسروی 1391/07/25 ساعت 23:41

این ها قشنگ است که می نویسی آقای فروتن...

ممنون خانم خسروی

درود با خبر جشنواره لیراو بروزم

نینا 1391/07/28 ساعت 23:37

دست می کنیم توی جیب بغل دستی هایمان،یا نه همان که از کنارمان می گذرد:من خوشبختم من...من...بعد یا نه قبل چیزی می شکند...لیلا نیست!

زیبا

سید 1391/08/01 ساعت 12:38

سلام میثم جان.هرجا که هستی موفق باشی.روزی میرسد که همه می فهمیم زمانی وجود نداشته است. ما می گذریم و همان که به آن میگوییم زمان می ماند. همانگونه که مانده است. ما می گذریم...

سید... چقد دلم برات تنگ شده ... دلم ساعتها هم نشینیتو می خواد... امان از این روزا امان از این زمان...

سکوت 1391/08/03 ساعت 12:10

زمان میگذره اما لحظه به لحظه اش تو وجود ادم ثبت میشه.اوناس که سنگین میکنه ادمو.

نینا 1391/08/12 ساعت 22:59

سلام به می سم .اول از همه عید غدیرو بهت تبریک می گم.امیدوارم مرخصی هم هر چند اغراق آمیزه اما به زودی بهت بدهند .راستی می سم بین درس خوندن وسربازی کدومش عذاب الیم تره؟در هر حال اومدی به زهرا سادات بگو برات بادتنت بونیسه حالت کلی خوب میشه

فاطمه 1391/08/12 ساعت 23:06

خداییش می سم مثل اینایی که توی یه جزیره گیر افتادن خط بکش رو دیوار این تقویمت حرکت می کنه

سلام
چه بهانه ای بهتر از غدیر برای بودن پس
به روزم و منتظر حضور ارزشمندتان

ح.س 1391/08/16 ساعت 23:10 http://h-sf.photoblog.ir

حرکت و سکون ، هردو غمگین.
انسان ،نشسته و برخاسته غمگین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد