تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

ماقبل تاریخ ِ خونی که در رگ ما جاری‌ست

انار اما، خون است
خون قدسی ِ ملکوت،
خون زمین است
مجروح از سوزن سیلاب‌ها،
خون تند ِ بادهاست که می‌آیند
از قله‌ی سختی که بر آن چنگ درافکنده‌اند،
خون اقیانوس ِ برآسوده و
خون دریاچه‌ی خفته.
ماقبل تاریخ ِ خونی که در رگ ما جاری‌ست
در آن است.
انگاره‌ی خون است
محبوس در حبابی سخت و ترش
که به شکلی مبهم
طرح دلی را دارد و هیاءت جمجمه‌ی انسانی را.
انار شکسته!
تو یکی شعله‌یی در دل ِ شاخ و برگ،
خواهر جسمانی ِ ونوسی
و خنده‌ی باغچه در باد!
پروانه‌گان به گرد تو جمع می‌آیند
چرا که آفتاب‌ات می‌پندارند،
و از هراس آن که بسوزند
کرمکان حقیر از تو دوری می‌گزینند.
تو نور ِ حیاتی و
ماده‌گی، میان میوه‌ها.
ستاره‌یی روشن، که برق می‌زند
بر کناره‌ی جویبار عاشق

لورکا / ترجمه ی احمد شاملو
نظرات 5 + ارسال نظر

و ساعت همیشه به وقت لورکا برای من مانده روی 5

نرگس ها... 1391/05/28 ساعت 10:51

انار شکسته...

ز یــــــ 1391/05/31 ساعت 01:59

بسیار زیبا بود
سپاس

خواهش می کنم

ز یــــــ 1391/05/31 ساعت 02:01

انار شکسته!
بر طبیعت چیره شده
بر طبیعتِ قدرت‌مند غلبه کرده
این است که چون شعله‌ای است و
آفتابش می‌پندارند..

ز یــــــ 1391/06/01 ساعت 14:11

زیــ خیلی تصادفی دید که انار نام شهری ست...

آره شهری در استان کرمان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد