تامّلات و تحمّلات
تامّلات و تحمّلات

تامّلات و تحمّلات

پلاک و پلک خسته ام


پلک روز می پرد
پلک لامپ
سوخته
می پرم
خواب دیده ام  میان آمدن مردّدم
میهمانِ میزبانیِ خودم شوم
گم شوم
پلاک خانه ام عوض شود



روزِ کرکره
یک
      خط
           در میان
بر تنم لمیده
میهمانِ روز و خواب

_پلکهای من_

نَمیده بود

کاش شب
پرده های روز را زودتر کشیده بود .
نظرات 8 + ارسال نظر

خواب دیده ام میان آمدن مرددم!
شعر قشنگیه اما من چند بار خوندم تا بعضی از سطر هاشو فهمیدم

اوهوم
ممنون...

شیرین خسروی 1391/05/07 ساعت 17:43

خواب دیده ام میان آمدن مرددم
میهمان میزبانی خودم شوم
گم شوم
پلاک خانه ام عوض شود

می روم سر می گذارم بر کویر و کوه و دشت
می روم گم می شوم در دامن شنزارها...

کاش شب پرده های روز را زودتر کشیده بود

زیبا بود آقای فروتن!سپاس...

ممنون...
لطف دارید

سلام عزیزجان

میگم می سم!
تو هم موافقی که هیچ جریانی ، اگه واقعا جریان باشه ، با گذشت زمان ، بالکل از بین نمیره و همیشه یه چیزی برای بعدها باقی میذاره که بشه ازش استفاده کرد و خوب هم استفاده کرد... هان؟! مثل تکنیک های شعر نیمایی... یا چه میدونم... هر جریان دیگه ای...

سلام مصطفی...
اصلن از بین نمیره جریانی که جریان باشه. شکل و شمایل و شیوه ش شاید عوض شه... گاهی هم سکوت می کنه... حتی شده تا آخر تاریخ ادبیات ولی سکوته نه از بین رفتن...
قبول دارم خوب هم قبول دارم...

سکوت رو درست نفهمیدم می سم جان!

منظورت اینه که دیگه کاری به نام اون جریان ارائه نمیشه اما آثاری که اون جریان ارائه کرده ، همیشه باقی می مونه! ها؟

اوهوم. این هم هست. سکوت وسیعه دیگه. در مقابل چرت و پرتا جریانای واقعی سکوت می کنند ولی هستن. تا ابد.
شعر باید شعر باشد( امام فروتن ره )

سکوت رو درست نفهمیدم می سم جان!

منظورت اینه که دیگه کاری به نام اون جریان ارائه نمیشه اما آثاری که اون جریان ارائه کرده ، همیشه باقی می مونه! ها؟

ز یــــ 1391/05/11 ساعت 01:48

این شعر، شعر است!! بی نــــهـــایت زیباست
زی خواست سطری از این شعر را بر دارد و بگذارد این جا که صدای باقی واژه‌ها و سطرها درآمد
آن قدر که به جا کنار همند!!
ســــپاســـ
می‌سم! من با این شعر زنده‌گی کردم این چند روز—

ممنون زی که می خوانی و ممنون تر که لطف زیاد داری...
خوشحالم که این نوشتن ها لذتی هر چند کم برای دوستان دارد...
واقعا لطف داری و باز هم متشکرم...

ز یــــ 1391/05/11 ساعت 01:49

«روز را عمودی و شب را افقی پشت سر می‌گذاریم.» (پ. شاپور)

ز یــــــ+ 1391/06/12 ساعت 00:22

زیــ می‌آید و می‌خواند این شعر را... هنوز هم زنده‌گی می‌کند با این شعر زیــ
هنوز هم شعر است برای زیـــــ آقای فروتنـــ ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد